اخطار: آخرین موجودی فعلی!
تاریخ در دسترس بودن
4 جلدی
محصول جدید
9 قلم قلم
شناخت نامه قرآن بر پایه قرآن و حدیث
4 جلدی
دریافت کننده :
* فیلدهای مورد نیاز
یا انصراف
سال نشر | 1391 |
نوبت چاپ | اول |
تعداد جلد | 4 |
معرّفى «شناختنامه قرآن»
شناختنامه قرآن بر پايه قرآن و حديث، در واقع، قرآنشناسى از منظر بهترين قرآنشناسان است. در اين كتاب، براى نخستين بار، آنچه خداوند منّان در توصيف كتاب خود فرموده و آنچه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام در تبيين جايگاه رفيع اين كتاب آسمانى بيان كردهاند، در كنار هم، با نظمى نوين و سهل الوصول، همراه با تحليلهاى مورد نياز، در هفت بخش، تقديم قرآنپژوهان مىگردد:
بخش يكم، در باره جايگاه قرآن در حوزه معرفت دينى
در اين بخش، نامها و اوصاف قرآن، نزول قرآن، گردآورى قرآن، مصونيّت قرآن از تحريف، اعجاز قرآن، جامعيّت قرآن، رويارويى با قرآن، نَسخ در قرآن، حدوث قرآن، و رابطه قرآن با كتابهاى آسمانى، در ده فصل، ارائه مىشود.
بخش دوم، در باره بركات قرآن
در اين بخش، بركات قرآن براى جامعه، براى دلها، براى خانهها، و ديگر بركات اين كتاب آسمانى، همچنين داستانهايى از بركات قرآن و تأثير آن در جانها، و نيز نكاتى درباره درمان با قرآن، و خواص قرآن، در هفت فصل، تقديم مىگردد.
بخش سوم، در باره ويژگىهاى قرآن
اين بخش، در پنج فصل، حقايقى را در زمينه ويژگىهاى لفظى و معنوى قرآن، آداب اختصاصى مربوط به اين كتاب آسمانى، آياتى كه نامهايى ويژه دارند، و سورههايى كه از عناوين خاص برخوردارند، در اختيار خوانندگان قرار مىدهد.
بخش چهارم، در باره تعليم و تعلّم قرآن
اين بخش، در سه فصل، به رهنمودهاى پيامبر صلى الله عليه و آله و اهل بيت عليهم السلام درباره تعليم و تعلّم قرآن، و از حفظ كردن آن، اختصاص دارد.
بخش پنجم، در باره تلاوت قرآن
در اين بخش، فضيلت تلاوت قرآن، آداب تلاوت آن، مواردى كه تلاوت قرآنْ ممنوع است، نكاتى در باره ختم قرآن و قاريان اين كتاب آسمانى و اختلاف قرائات، در شش فصل، تبيين مىگردد.
بخش ششم، در باره تفسير و تأويل قرآن
در اين بخش، نياز قرآن به تفسير و تأويل، شناخت تفسير و تأويل اين كتاب آسمانى، و تفسيرهاى ناروا از آن، در پنج فصل، مورد بررسى است.
بخش هفتم، در باره روش تبليغ در قرآن
در اين بخش- كه آخرين قسمت «شناختنامه قرآن» است- شيوههاى تبليغى قرآن
كه عبارت است از دعوت مردم به آئين حق با تكيه بر برهان و موعظه و جدال احسن و بهرهگيرى از مَثَل و سوگند، در پنج فصل تبيين مىگردد.
مراحل تحقيق و تدوين اين كتاب
بر پايه آخرين تجربيات، سير مراحل جمعآورى، تحقيق و تدوين شناختنامه قرآن و مجموعههاى مشابه در «پژوهشكده علوم و معارف حديث» به قرار زير است:[۱]
۱. جمعآورى ابتدايى
در اين مرحله، پژوهشگرِ همكار، منابع اصلى مرتبط با روايات تفسيرى را مورد مطالعه و يادداشت بردارى قرار مىدهد و همچنين از طريق كليدواژههاى اصلى و مرتبط، و با كمك نرم افزارهاى رايانهاى، بر حجم يافتهها مىافزايد.
۲. تنظيم
تنظيم اطّلاعات گردآورى شده، در دو مرحله صورت مىگيرد: نخست، پژوهشگر همكار، متون مربوط به هر موضوع را طبق سليقه خود، دستهبندى و براى تنظيم اوّليه، به مؤلّف، ارائه مىكند. مؤلّف پس از ساماندهى اين متون، آنچه را براى تكميل كار، لازم است، تذكّر مىدهد و مجدّداً آنها را به پژوهشگر همكار، باز مىگرداند.
پس از رفع نواقص- كه گاه چند ماه طول مىكشد-، موضوعِ مورد تحقيق، به مؤلف باز مىگردد و متناسب با يافتههاى جديد، ساماندهى نهايى صورت مىپذيرد و تنظيم اوّليه، گاه، تقويت و تكميل مىگردد و گاه، تغيير اصولى مىيابد.
۳. نقد
در صورتى كه پس از تنظيم ثانوى، نقصى مشاهده شود، مجدّداً پژوهشگرِ همكار، براى رفع آن، اقدام خواهد كرد.[۲] در غير اين صورت، حاصلِ كار، براى نقد و ارزيابى به يك يا دو كارشناس، ارائه و متن، طبق آييننامه خاصّى، نقد مىگردد و پس از نقد متن، اگر ضرورت داشته باشد، اصلاحاتى انجام مىگيرد.
۴. مصدريابى (تخريج) و انتخاب متون
يكى از مراحل مهمّ تدوين متون روايى در اين پژوهشكده، تخريج يا مصدريابى (منبعيابى) متون روايى است. در اين مرحله، پژوهشگر ديگرى از طريق برنامههاى نرمافزارى، براى يافتن مصادر (منابع)، جستجو مىكند. سپس، جامعترين، استوارترين و كهنترين مصدر را انتخاب مىنمايد و نشانى مصادر يافت شده را بر اساس ميزان اعتبار آنها، تنظيم مىكند و اگر متن قوىترى يافت شد، جايگزين متن اصلى مىگردد و گزارشهاى مكرّر را، جز در موارد ذيل، حذف مىنمايد:
الف- وجود نكته مهمّى در متن جديد؛
ب- تفاوت لفظى در متونى (نصوصى) كه از طريق شيعه و اهل سنّت، نقل شدهاند؛
ج- نياز به تكرار گزارش (روايت) در چند باب، مشروط به اين كه متن آن، كوتاه باشد.
در غير اين موارد، روايات مكرّر، حذف مىشوند و نشانى آنها، طبق آييننامه، در پانوشت، افزوده مىشود.
۵. نگارش توضيحات و تحليلهاى مورد نياز
مرحله ديگر در تدوين اين مجموعه و نيز ديگر دانشنامههاى رِوايى در اين پژوهشكده، تهيّه توضيحات و تحليلهاى مورد نياز است كه پس از تشكيل پرونده علمى، توسّط مؤلّف يا ديگر پژوهشگران، انجام مىشود.
گفتنى است كه جمعبندىها و تحليلها نيز توسّط يك يا دو كارشناس، نقد مىگردند و ابعاد مهمِّ موضوع، به بحث گذاشته مىشود و اصلاحات مورد نياز، اعمال مىگردد و در مواردى كه مؤلّف نظر خاصّى دارد، آن را جايگزين مىنمايد.[۳]
۶. تدوين نهايى
در تدوين نهايى، كار تدوين متن و تنظيم پاورقىها، طبق شيوهنامه پژوهشكده صورت مىگيرد كه به برخى از قواعد اين شيوهنامه، اشاره مىگردد:
الف- چينش متون
مهمترين نكاتى كه در چينش متون لحاظ مىگردند، از اين قرارند:
۱. پس از ذكر آيات مربوط به هر موضوع، احاديث منقول از پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و اهل بيت گرامى ايشان عليهم السلام تا امام مهدى- عَجَّلَ اللَّهُ فَرَجَه- به ترتيب مىآيند، مگر احاديثى كه عهدهدارِ تفسير آيات قرآن اند كه بر ديگر احاديث، مقدّم مىگردند.
البته، گاه هماهنگى چند روايت در مضمون، موجب مىشود كه اين ترتيب، رعايت نشود.
۲. در بخش احاديث، اگر حديثى، هم از پيامبر صلى الله عليه و آله و هم از يكى از اهل بيت عليهم السلام
روايت شده باشد، آنچه از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده، در متن مىآيد و به روايت ديگر، در پانوشت، اشاره مىگردد.
۳. معيار گزينش يك گزارش (حديث يا روايت تاريخى) از ميان گزارشهاى متعدّد مرتبط، رسا و فراگير بودن آن است، هر چند از منبعى ضعيفتر باشد. در صورت تشابه گزارشها، متنِ معتبرترين منبع، مقدّم داشته مىشود.
۴. سعى ما بر آن است كه هيچ متنى را از كتابهايى كه واسطه به شمار مىآيند، نقل نكنيم، مگر در موارد دست نيافتن به منبع اصلى، كه در اين صورت، متن را از كتاب واسطه مىآوريم و در پى آن، در پانوشت، از منبع اصلى (كه كتاب واسطه از آن، نقل كرده است) نيز نام مىبريم. براى مثال، مىنويسيم: «بحار الأنوار: ... به نقل از: الدُّرُّ الثمين». البته، از اين گونه كتابها، تنها زمانى نقل شده است كه منابعِ موجود، اندك باشند.
۵. در صورت لزوم، در آغاز هر عنوان و گاه در پايان برخى ابواب، ارجاعاتى به عناوين يا ابواب ديگرى از همين كتاب و يا به كتابهاى ديگر داده شده است كه مراجعه به آنها، اطّلاعات بيشترى در زمينه موضوع مورد نظر، در اختيار خواننده و پژوهشگر مىگذارد.
۶. معيارِ صدرنويسى احاديث، بدين گونه است:
يك. ابتدا نام كتاب و سپس نام آخرين راوى و آن گاه نام پيامبر صلى الله عليه و آله يا اهل بيت عليهم السلام (اگر از آنان روايت شده باشد) آورده مىشود.
دو. نام ائمّه اهل بيت عليهم السلام، در متن عربى، به همان صورتى كه در مصدر آمده، نقل مىشود و در كروشه (قُلّاب)، لقب يا نام مشهور ايشان، ذكر مىگردد.
سه. به جهت اختصار، چنانچه نام اهل بيت عليهم السلام در سند، مسلسلًا آمده باشد،
به جاى ذكر اسامى آنها يكى پس از ديگرى، از عبارت: «بإسناده (با سندش)» در صدر و «عن آبائه (از پدرانش)» در پانوشت، استفاده مىكنيم كه بيانگر اين اتّصال است.
چهار. هر گاه در منبع، از مروىٌّ عنه (گوينده اصلى حديث)، صراحتاً نام برده نشده باشد، بلكه فقط كُنيه يا لقب او ذكر شده باشد (مثل: ابو الحسن، ابو محمّد، العبد الصالح و ...)، چنانچه مقصود از آن كنيه يا لقب را احراز كنيم، نام مروىٌّ عنه را هم مىآوريم، و اگر احراز نكنيم، به همان نحو كه آمده، يعنى با كنيه يا لقب، ذكر مىنماييم و در پانوشت، احتمالات مطرح در مورد قائل حديث را مىآوريم.
پنج. هر گاه در پانوشت، بعد از منبع دوم يا منبع پس از آن، نام قائل (مَروىٌّ عنه) را ذكر كنيم، اين، بدان معناست كه حديث در اين منبع، از هموست و نه از ديگرى كه در صدر حديث، ياد شده است؛ و هر گاه پس از نام قائلِ ياد شده در پانوشت، عبارت «عنه صلى الله عليه و آله» يا «عنه عليه السلام» را بياوريم، اين، بدان معناست كه اين قائل، حديث را بهكسى كه در صدر حديثْ نام برده شده، اسناد داده است.
۷. چنان كه آمد، در تدوين و نگارش اين مجموعه و نيز ديگر دانشنامههاى تدوين شده در اين پژوهشكده، از روش موضوعى پيروى مىكنيم كه اين، خود، بُرش متون معيّنى از گزارشهاى مربوط به موضوع مورد نظر را اقتضا مىكند. اين نكته، يكى از اصولى است كه براى پرهيز از تكرار، نمىتوان از آن صرف نظر كرد، مخصوصاً در متنهاى طولانى. ما همواره مىكوشيم تا آن بُرش نقل شده، كامل، تام و خالى از ابهام باشد، هر چند با آوردن توضيحات لازم در آغاز متن، و البته با رعايت زيبايىِ سياق و وارد نيامدن خدشهاى به نظم متن.
بنا بر اين، صدر حديث- كه نوشته ماست-، در واقع، مكمّل متن است، به طورى كه بدون آن، گاه فهم حديث، ناممكن مىشود، و گاهى اوقات هم اين صدر در فهم پارهاى شناسهها و خصوصيات حديث- كه به خواننده در فهم فضاى حديث، كمك مىكنند-، مفيد است.
۸. قبلًا گفتيم كه معيار انتخاب هر متن از ميان متون، قوّت و فراگير بودن آن است؛ امّا با اين حال، گاه متن برگزيده، داراى پارهاى اغلاط ناشى از تصحيف يا سهو راويان است. در اين گونه موارد، سعى كردهايم كه آن اغلاط را به اقتضاى نوع غلط، از طريق مراجعه به چاپهاى مختلف منبع يا مراجعه به كتابهاى واسطه (مثل بحار الأنوار)، رفع و تصحيح كنيم، البته در صورتى كه اين كتابها از منبع ما نقل كرده باشند؛ چرا كه در اين صورت، به منزله نسخهاى از نسخههاى منبع به شمار مىآيند، و اگر منبع واسطهاى موجود نبود، با مراجعه به منابع ديگر و تأييد گرفتن از آنها، رفع و اصلاح، انجام مىگيرد.
در همه اين موارد، امانتدارى علمى رعايت مىگردد و به جد، سعى مىشود كه از بازى با متن، پرهيز گردد و توضيحات لازم، در پانوشت آورده شود، مگر در موردى كه تصحيف، قطعى باشد. در اين صورت، آن را در متن، تصحيح مىكنيم و به مورد اشتباه، در پانوشت، اشاره مىنماييم.
۹. در صورت وجود توضيحاتى در وسط متن برگزيده كه ربطى به موضوع نداشته باشند، از ذكر آنها خوددارى و به جاى آنها، سه نقطه گذاشته مىشود. البته، در متنهاى كوتاه، بنا بر آوردن تمامِ نقل است، هر چند در لابهلاى آنها، توضيحاتى آمده باشد كه ربطى به موضوع ندارد. اين كار، براى اجتناب از تقطيع متن، صورت مىگيرد، مگر آن كه مجبور به تقطيع آن شده باشيم.
۱۰. افزودههاى ميان دو قلّاب (كروشه) از ماست، خواه اين افزودهها براى بيان مرجع ضمير غايب (مستتر يا بارز) باشد يا هر توضيح ديگرى و افزودههاى ميان دو هلال (پرانتز)، در متن عربى، از منبع است، خواه نسخه بدل باشد يا جز آن.
۱۱. تا حدّ ممكن، مىكوشيم تا واژگان پيچيده و دور از ذهن را شرح دهيم و براى اين كار، به كتابهاى اصلى لغت و غريب الحديث (مانند: النهاية ى ابن اثير، الصحاح جوهرى، القاموس المحيط فيروزآبادى، المصباح المنير فيّومى، مفردات ألفاظ القرآن راغب) و ديگر منابع معتبر، تكيه مىكنيم. به هر روى، سعى داريم كه معناى مناسب را شكار كنيم- البته اگر چنين تعبيرى درست باشد- و از ميان معانى متعدّدى كه گاه براى يك واژه ذكر مىشود، معناى متناسب با سياق حديث را برگزينيم.
در شرح پارهاى عبارات و تركيبات پيچيده، از كتابهايى كه متون حديثى را شرح كردهاند (مانند: مرآة العقول، الوافى، توضيحات مجلسى در بحار الأنوار، شرح نهج البلاغة ى ابن ابى الحديد، فتح البارى و جز اينها) نيز كمك مىگيريم.[۴]
۱۲. اعلام اشخاص و اعلام جغرافيايى، دو مورد ديگرى است كه به شرح آنها اهتمام داريم و از طريق كتب انساب و تَراجِم و منابع جغرافيايى و جغرافياى تاريخى (نظير معجم البلدان)[۵] و همچنين نقشههاى جديد- كه به سفارش ما، توسط متخصصان تهيه مىشوند-، به توضيح اين موارد مىپردازيم.
ب- تنظيم پاورقىها
۱. تنظيم منابع (مصادر) در پانوشتها، بر پايه ميزان اعتبار منابع، صورت
مىگيرد. بنا بر اين، هيچ گاه منبع ضعيف بر قوى مقدّم آورده نمىشود،[۶] مگر در حالات خاصّى، مانند وقتى كه بخواهيم از تكرار نام راوى يا تكرار اشاره به اختلاف، با تعبير «نَحوُه (مشابه آن)» اجتناب بورزيم، كه در چنين مواردى، ترتيبِ يادشده، رعايت نمىشود.
۲. منابع شيعى از منابع اهل سنّت، جدا مىشوند و هر يك از اين دو مجموعه، جداگانه ذكر مىگردند. اين دو مجموعه را در پانوشت با نشانه نقطهويرگول (؛)، از هم جدا مىكنيم. همچنين، ارجاعات به يك مجموعه از منابع (مثلًا منابع شيعه) نيز با نشانه ويرگول (،)، از هم جدا مىشوند.
۳. بسيارى اوقات، در يك منبع، يك نقل، دو شماره دارد: يكى شماره مسلسل كه از ابتداى كتاب، شروع و در پايان آن، تمام مىشود، و ديگرى، شماره مربوط به بابى كه حديث در آن آمده است، و ما همواره، شماره مسلسل را بر مىگزينيم.
۴. معيار براى ذكر شماره صفحات، شروع شدن متن برگزيده ما در آن صفحه است.
۵. معيار عمده براى ذكر اختلافات در پانوشت، تأثير اين اختلافات در معنا يا مفيد بودن ذكر آنها براى خواننده است، و اين اختلافات، در صورت ضرورت، دقيقاً ذكر و با واژه «نحوه (مشابه آن)» نشان داده مىشوند.
۶. پس از ذكر منابع در پانوشت، گاه با تعبير «ر. ك:» در متن فارسى و «راجع:»
در متن عربى، ارجاعاتى به برخى منابع، داده مىشود. گفتنى است كه در اين گونه موارد، متن مورد ارجاع، با متن كتاب، تفاوت بسيار دارد؛ امّا در عين حال، ملاحظه آن براى پژوهشگر، سودمند است.
۷. پارهاى اختلافات، با عبارات زير، توضيح داده مىشوند: «و فيه كذا بدل كذا (در اين منبع، فلان عبارت به جاى فلان عبارت آمده)»، «ليس فيه كذا (در اين منبع، فلان عبارت، وجود ندارد)»، «ليس فيه من كذا إلى كذا (در اين منبع، از فلان كلمه تا فلان كلمه وجود ندارد)»، «بزيادة كذا بعد كذا (با افزونى عبارت فلان، بعد از فلان كلمه)»، «بزيادة كذا فى آخره (با افزونى فلان عبارت در پايان آن)».
چنانچه در برخى منابع، عبارت كاملى از ابتداى حديثى كه در متن آمده، حذف شده باشد، با عبارت «ليس فيه صدرُه (در اين منبع، صدر حديث نيامده)» به اين اختلاف، اشاره مىكنيم؛ امّا اگر عبارت محذوف، كامل نباشد، آن را با اين عبارت، خاطرنشان مىسازيم: «وليس فيه صدرُه إلى كذا (در اين منبع، از آغاز حديث تا فلان كلمه نيامده است)».
اگر اين كاستى در آخر حديث و يك جمله كامل باشد، آن را با اين عبارت توضيح مىدهيم: «و ليس فيه ذيلُه (در اين منبع، پايان حديث نيامده است)»؛ ولى اگر يك جمله كامل نباشد يا چند جمله باشد، آن را با اين عبارت، خاطرنشان مىسازيم: «و ليس فيه من كذا إلى كذا (در اين منبع، بخش پايانى حديث، از فلان كلمه تا فلان كلمه، نيامده است)».
۸. هر كلمه يا عبارتى كه بعد از ذكر يك منبع بيايد- خواه براى بيان نام راوى باشد، يا براى بيان اختلاف و يا تعبير «نحوه»- فقط به آن منبع مربوط مىشود، مگر آن كه همراه با يكى از اين الفاظ، آمده باشد: «كلاهما (هر دو منبع)»، «كُلُّها (همه منابع)»، «فيهما (در اين دو منبع)» و «فيها (در همه اين منابع)» كه در اين صورت، به
منابع پيش از آن نيز برمىگردد. گفتنى است كه هر گاه دو استخراج از يك منبع بيايد، هر يك از آن دو، استخراج مستقلّى به شمار مىآيد و آنچه گفتيم، درباره آن نيز جارى است.
نيز بايد دانست كه به كار بردن تعابير ياد شده، گاه ما را وا مىدارد كه ترتيب منابع (بر حَسَب اعتبار آنها) را رعايت نكنيم. بنا بر اين، اين بند از توضيحات، بر بندهاى پيشين- كه براى توضيح روش خود آورديم-، حاكم است.
براى مثال، اگر راوى يا مروىٌّ عنه (يعنى گوينده اصلى حديث)[۷] در دو يا چند منبع، يكى باشد، در اين هنگام، اين منابع را در پانوشت، به صورت پياپى ياد مىكنيم و در پى آن، يكى از اين دو تعبير را به كار مىبريم: «كِلاهما عن (در هر دو منبع از)» و «كُلّها عن (همه آنها از)»؛ و چنانچه مرجع ضمير، موجب اشتباه گردد، به جاى آن، تعداد منابعِ همسخن در اين باره را ذكر مىكنيم. براى مثال آوردهايم: «و الثلاثة الأخيرة عن الإمام الباقر عليه السلام (سه مورد آخر، از امام باقر عليه السلام)».
۹. رمزهاى «ج»، «ص» و «ح» را در پانوشت، به ترتيب، براى نشان دادن جلد و صفحه و شماره حديث به كار مىبريم. از اين اصل، موارد زير، استثنا محسوب مىشوند: سخنان صحابيان و تابعيان و راويان و محدّثان، متون تاريخى و نيز هر آنچه اصطلاح «حديث»، شامل آن نمىشود و همچنين آن دسته از احاديث كه در ضمن شرح حال راويان آمدهاند يا شمارههايى كه نشانى شرح حال اند (و نه نشانى حديث). در تمامى اين موارد، به جاى رمز «ح»، كلمه «الرقم» را در عربى و رمز «ش» را در فارسى به كار مىبريم.[۸]
پس از آماده شدن متن نهايى، شرح لغات، شرح اعلام اشخاص و اعلام جغرافيايى، ويرايش، نمونهخوانى، اعرابگذارى، و اقدامات ضرورى ديگر- كه هر كدام، شيوهنامه خاصّ خود را دارند-، توسط كارشناسان خبره انجام مىگيرند و كتاب، آماده طبع و نشر مىگردد.
[۱] ( ۱). گفتنى است كه شرح اين مراحل، با تفصيل بيشتر، در آغاز دانشنامه قرآن و حديث( ج ۱ ص ۸۷- ۱۰۰) آمده است.
[۲] ( ۱). اين اقدام، ممكن است بارها تكرار شود.
[۳] ( ۱). لازم به ذكر است، پژوهشهاى اين شناختنامه، در پژوهشكده علوم و معارف حديث و نيز توسط مؤلّف، بررسى و تغييرات لازم اعمال و در بعضى موارد، ادغام شده است. نام كسانى كه در نگارش هر يك از تحليلها، همكارى و نقش مؤثر دارند، در پانوشت ذكر مىگردد.
[۴] ( ۱). در ويرايش فارسى و بازبينى ترجمه، به ضرورت، به گروه ديگرى از منابع نيز مراجعه شده است، از جمله براى شرح لغات، به: لسان العرب، معجم مقاييس اللغة، غريب الحديث هِرَوى و ابن قُتَيبه و بُستى و حَربى و سَرَقُسطى، الفائق، الطراز يحيى بن حمزه، تاج العروس، تاج المصادر بيهقى، منتهى الأرب و برخى كتابهاى مرجع فارسى، و براى شرح عبارات و تركيبات پيچيده، به: المَجازات القرآنية، المَجازات النبوية، الطراز سيّد على خان مدنى و الديباج الوضىّ، گر چه غالباً ذكر منبع، امكانپذير نبوده است.
[۵] ( ۲). در ويرايش فارسى و بازبينى ترجمه، به ضرورت، به گروه ديگرى از منابع جغرافيايى و جغرافياىتاريخى نيز مراجعه شده است، از جمله: جغرافياى تاريخى سرزمينهاى خلافت شرقى، جغرافياى تاريخى كشورهاى اسلامى، كليات جغرافياى طبيعى و تاريخى ايران و فرهنگ اعلام جغرافيايى- تاريخى در حديث و سيره نبوى، گر چه غالباً ذكر منبع، امكانپذير نبوده است.
[۶] ( ۱). كتابهاى حديثى موجود در پژوهشكده علوم و معارف حديث( اعم از منابع شيعه و اهل سنّت)، برپايه اصول و معيارهاى خاصّى مرتّب و طبقهبندى شدهاند؛ معيارهايى چون: تقدّم تاريخى كتاب، شخصيّت مؤلّف، احراز انتساب كتاب به مؤلّف، ارزش كتاب در محافل علمى، و ديگر معيارها و اصول ارزشگذارى كتابها. همينها، معيار ترتيب منابع در پانوشتها نيز قرار گرفتهاند.
[۷] ( ۱). مقصود، پيامبر يا امامى است كه حديث، از او نقل شده است.
[۸] ( ۲). گفتنى است كه توضيح مراحل تدوين آثار دانشنامهاىِ اين پژوهشكده( كه شناختنامه قرآن نيز از جمله آنهاست)، و شيوهنامههاى اصلى مربوط، در آغاز دانشنامه قرآن و حديث( ج ۱ ص ۸۷- ۱۰۰)، به تفصيل آمده است.