درآمد
در اين كه انسان، موجودى اجتماعى است، ترديدى نيست. روشن است كه انسان به صورت فردى، قادر نيست كه تمام نيازمندىهاى خود را به نحو مطلوب مرتفع سازد. او براى موفّقيت در زندگىاش بايد بتواند با همنوعان خود رابطهاى حسنه بر قرار كند و براى ايجاد همزيستىِ مسالمتآميز با اطرافيان و برطرف كردن نيازهاى گوناگونش از اين طريق بكوشد. اين امر موجب مىشود كه برقرارى رابطه با همنوعان براى او از اهميت به سزايى برخوردار باشد.
صاحبنظران، روابط انسان را به سه دسته «رابطه انسان با خود»، «رابطه انسان با خدا» و «رابطه انسان با مخلوقات» تقسيم مىكنند. گاهى نيز رابطه انسان با مخلوقات، خود به دو دسته رابطه با همنوعان و رابطه با طبيعت تقسيم مىشود. فارغ از اينكه هر يك از اين انواع چهارگانه رابطه، در جاى خود از اهميت بالايى برخوردار است، با اين حال، رابطه انسان با همنوعان در روابط اجتماعىِ او حرف اوّل را مىزند. از اين رو، «رابطه انسان با همنوعان»- كه جزئى از رابطه او با مخلوقات به شمار مىرود-،از بيشترين اهميت برخوردار است.
ما در اين نوشتار، در صدد پرداختن به رابطه انسان با همنوعان و ارائه راهكارهاى درست براى برقرارى ارتباط و ايجاد أنس و ألفت بيشتر با آنان و در پى آن، فراهم آوردن محيطى سالمتر و مبتنى بر پايه آموزههاى اخلاقى و دينى خواهيم بود. ضرورت اين مهم، از آن روست كه انسان، موجودى اجتماعى است و براى زندگى بهتر و رفع نيازمندىهاى مادى و معنوى بىپايانش به همراهى و هميارى همنوعان خود نيازمند است. بنا بر اين، افراد يك جامعه، به هر اندازه ارتباط صميمانهترى با هم داشته باشند، از زندگى شيرينترى برخوردار خواهند بود و نيازهاى رفع نشده كمترى برايشان باقى خواهند ماند.
به نظر مىرسد براى برقرارىِ رابطه صميمى و دوستانه و تحكيم دوستىها و استمراربخشى به آنها، چارهاى جز ايجاد مزيّت نسبى در خود نخواهيم داشت. چيزى را كه ما از آن به «جاذبه» يا «جذّابيت» تعبير مىكنيم، كليد موفّقيت در برقرارى رابطه سالم و موفّق دانستهايم.
توضيح آن كه روابط بين فردى انسانها را به دو دسته مىتوان تقسيم كرد:
بخش اوّل، روابط مقطعى و سطحى است. اين نوع رابطه- كه به سرعت پايان مىيابد-، غالباً به منظور دريافت نوعى خدمت يا همكارىاى كوتاهمدّت انجام مىشود، و چون در ازاى دريافت خدمت، معمولًا هزينه آن پرداخت مىشود، ايجاد رابطه سالم، از حساسيت كمترى برخوردار است. در اين نوع رابطه، آنچه مهم است براى يك طرف، دريافت خدمت و براى طرف ديگر، دريافت دستمزد است. گرچه در برقرارىِ اين نوع معاشرت موقّتى، رعايت آداب معاشرت متعارف و دستكم به صورت حداقلى ضرورى است، امّا به هر ميزان كه زمينه استمرار بيشترى براى تعامل فراهم باشد و به برقرارىِ رابطه پايدار، اراده وجود داشته باشد، به همان ميزان بايد به اصول و قواعد اخلاقى و رفتارى، پايبندتر و از جاذبههاى بين فردى بيشترى برخوردار بود.
بخش دوم، روابطى است كه منقطع و مقطعى نيست و دوام و استمرار در آن مهم است. اين رابطه حتّى اگر انتفاع نيز در آن لحاظ شده باشد، به دليل دوامش، تنها دريافت خدمت در آن رابطه، موضوعيت ندارد؛ بلكه غالباً امور ديگرى نيز در برقرارى رابطه تأثيرگذارند و در نظر گرفته مىشوند. امور ديگرى كه انگيزه طرف مقابل را در ايجاد رابطه با او تشديد مىكنند و موجب مىشوند تا از ميان تعدّد افراد پيرامونى و يا به بيان ديگر، از ميان رقباى فراوان، فرد برخوردار از جذّابيت بيشتر و متنوّعتر انتخاب شود و برقرارى ارتباط پايدار با او تحقّق يابد. اين امور در حقيقت همان ويژگىهاى شخصى و شخصيتى است كه موفّقيت در برقرارى رابطه پايدار را به دنبال خواهد داشت. اين ويژگىها همان جذّابيتهايى هستند كه براى ديگران، انگيزهآفريناند و محبوبيت انسان رادر جامعه به ارمغان مىآورند.
نوشتار پيش رو، به دنبال ارائه راهكارهاى به دست آوردن اين جاذبهها براى قرار گرفتن در كانون توجّه همنوعان و محبوبيت در نزد آنان است. ضمنا تلاش خواهد كرد راهكارهاى موفّقيت در برقرارى رابطه پايدار از منظر آموزههاى دينى را تبيين نمايد. چيزى كه مىتواند در كاميابى بيشتر و در نتيجه، رضايت بيشتر از زندگى، نقش مؤثّرى ايفا كند و بر شيرينى و لذّت زندگى بيفزايد. از اين رو، موضوعاتى كه در اين پژوهش بدانها پرداخته شده، عموماً كاربردىاند و همه آنها در زندگى روزمره به كار مىآيند و به دليل اتّكا به دهها متن دينى (بويژه احاديث معصومان (عليهم السلام)) بىگمان به كار بستن آنچه در اين كتاب بيان شده، انسان را مشمول شفاعت پيامبر خدا (ص) قرار داده و با فقيهان و عالمان امّت ايشان محشور خواهد كرد. در اين موضوع، روايات متعدّدى از پيامبر (ص) به يادگار ماندهاند كه دليل نگارنده بر اين ادعاست. ايشان در حديثى مىفرمايد:
مَن حَفِظَ مِن أُمَّتي أَربَعينَ حَديثاً مِنَ السُّنَّةِ، كُنتُ لَهُ شَفيعاً يَومَ القيامَةِ.[۱]
هر كس از امّت من چهل حديث را از سنّت من حفظ كند، روز قيامت شفيع او خواهم بود.
همچنين در حديث مشهور ديگرى فرموده است:
من حفظ من أُمّتي أَربعين حديثاً مما يحتاجون إليه من أَمر دينهم بعثه الله يوم القيامة فقيها عالماً.[۲]
هركس از امّت من چهل حديث از سنّت من را كه مردم در دين خود بدان نيازمندند، را حفظ كند، خدا او را در قيامت به عنوان فقيهى دانشمند برمىانگيزد.
علّامه مجلسى نيز در شرح اين حديث، معتقد است كه براى حفظ احاديث معصومان (عليهم السلام) شكلهاى چندگانهاى وجود دارد: به خاطر سپردن، درباره آن انديشه كردن، نوشتن.[۳] بنا بر اين، با استناد به اين روايات و نيز با توجّه به اين كه عمل به احاديث، يكى از برترين راههاى پاسدارى از احاديت است، عمل به مجموعه پيامهاى برگرفته شده از احاديث اين كتاب، ضمن ساماندهى به زندگى دنيوى و هموار ساختن راه سعادت و كاميابى در دنيا، سعادت اخروى را نيز به دنبال خواهد داشت.
اهميت روابط بين فردى
براساس آموزههاى اسلامى، پىريزى جامعهاى مبتنى بر دين و اخلاق و محافظت از آن را با چيزى نمىتوان هموزن دانست. احكام بىشمار فقهىِ اجتماعى و فضيلت برخى عبادات اجتماعى و نيز ارزش بىحساب خدمت به خَلق و مكافات بسيار سنگين بىتوجّهى به نيازهاى همنوعان و برادران دينى، گواه بر آن است كه كانون اجتماع و محافظت از وحدت آن جامعه و ايجاد انس و الفت ميان آنان از اهميت وصفناپذيرى برخوردار است. براى مثال از در نظر گرفتن پاداش بسيار فراوان و متنوع براى خدمت به همنوعان و دستگيرى از برادران دينىِ همانند از يك سو، و مجازات سنگين بى توجّهى به نياز همنوعان از سوى ديگر، گواه خوبى براى اهميت والاى ايجاد اجتماعى سالم و مبتنى بر تعاملات اسلامى و انسانى است. در آموزههاى دينى مىبينيم كه محبوبترين بنده خدا كسى است كه خدمت بيشترى به بندگان او داشته باشد.
همچنين شاد كردن مردم، پس از ايمان به خدا برترين اعمال دانسته شده است. براى خدمت به مردم و دستگيرى آنان، ارزشى همچون بخشش ده گناه و ثبت ده ثواب و ارتقاى ده درجه در بهشت[۴] و زيارت حجّ و عمره[۵] و براى بى توجّهى به نياز همنوعان در جامعه، مجازاتهايى همچون جلب دشمنى خدا،[۶] ابتلا به خوارى و ذلّت در دنيا،[۷] زوال نعمت[۸] و قطع ولايت و سرپرستى يا دوستى خدا،[۹]حاكى از آن است كه ايجاد يك جامعه سالم و متخلّق به اخلاق الهى، از اهميت فراتر از تصوّر برخوردار است. لذا امام على (ع) به مالك اشتر سفارش مىكند كه قلب خود را نسبت به ملّت خود مملو از مهر و محبّت و لطف كن و نسبت به آنان همچون حيوان درندهاى مباش كه خوردن آنان را غنيمت شمارى؛ زيرا آنها دو گروه بيش نيستند: يا برادران دينى تو اند و يا انسانهايى نظير تو.[۱۰]
به نظر مىرسد تعامل مطلوب بين افراد جامعهاى كه از آموزههاى اخلاقى و دينى شكل گرفته باشد، منافع بىشمارى را نصيب جامعه مىكند كه از جمله آنها ايجاد امنيت اجتماعى و از بين رفتن قصد پليد دشمنان در ضربه زدن به آن جامعه، و نيز دعوتى عملى و تأثيرگذار از امّتهاى غير مسلمان براى پيوستن به دين مبين اسلام است. و اين حكمت سفارشهاى مكّرر و مؤكّد به برقرارى رابطه صميمى و انسانى مؤمنان با يكديگر است.
محبوبيت، كليد موفّقيت در روابط اجتماعى
اجتماعى، عوامل سازنده احساس مثبت يا منفى نسبت به ديگران را جاذبه بين فردى مىنامند.[۱۱] يعنى به هر ميزان از جاذبههاى بيشترى برخوردار باشد، درجه احساسهاى مثبت ديگران نسبت به او افزايش مىيابد و از ميزان محبوبيت بالاترى برخوردار خواهد بود. محبوبيت، يكى از خواستههاى فطرى آدمى است كه در راستاى رفع نيازها و افزايش لذّت از زندگى به آن توجّه مىشود. هر انسانى، خواستار آن است كه ديگران دوستش بدارند و مشتاق برقرارى ارتباط صميمانه با او باشند و هيچ گاه براى رفع مشكلات و نيازهايى كه به تنهايى از برطرف كردن آنها ناتوان است، تنهايش نگذارند.
اغلب انسانها معمولًا مشكل تنهايى خود را از ناحيه ديگران مىدانند و همواره اطرافيان را به كملطفى نسبت به خود متّهم مىكنند. اين امر، باعث شده است كه عيوب اطرافيان به خوبى برايشان آشكار و قابل شمارش باشد؛ امّا آن گاه كه از آنان در باره اشكالات خودشان سؤال مىشود، پاسخ روشنى دريافت نمىشود و خود را از هرگونه خطا و اقدام دافعهبرانگيزى مُبرّى مىدانند؛ امّا به نظر مىرسد كه مشكل اصلى، از ناحيه رفتار خودِ فرد، ناشى مىشود و در حقيقت، نخستين گامى كه لازم است براى رهايى از تنهايى برداشته شود، ايجاد مزيتهاى نسبى يا جاذبههايى در وجود خويش است؛ جاذبههايى كه با آن بتوان احساس مثبت ديگران را به خود افزايش داد ودر برقرارى روابط اجتماعى، موفّقيت بيشترى كسب كرد.
بديهى است كه نتيجه فقدان جاذبه، اين است كه احساس مثبت در ديگران ايجاد نمىشود و انگيزه برقرارىِ ارتباط تحقّق نمىيابد. اين امر اگر با دافعه نيز همراه باشد، از تنهايى و انزواى فرد، گريزى نيست. در اين صورت است كه حتّى اگر فرد در خانواده و يا جامعهاى شلوغ زندگى كند، باز هم احساس تنهايى، همدم هميشگى او خواهد بود.
ضرورت آگاهى از عوامل جاذبه آفرين
شايد اهميت عوامل جاذبهآفرين و ضرورت آگاهى از آنها با كمى تأمّل، اجمالًا مورد تأييد و تصديق همگان قرار گيرد؛ امّا به نظر مىرسد كه بيان فوايد جاذبههاى بين فردى، اهميت اين جاذبهها را نمايانتر و ضرورت ايجاد آن را در خود آشكارتر مىسازد. البته آگاهى از گونهها و مصاديق جاذبهها بر اساس آنچه در منابع دينى به آن تصريح شده، دو فايده اساسى به دنبال خواهد داشت:
يك. باعث مىشود انسان، آن عوامل جاذبهآفرين را در خود ايجاد يا تقويت كند؛
دو. به ما كمك خواهد كرد تا بهترين افراد را براى دوستى خود برگزينيم و از رابطه با آنهايى كه فاقد صفات برتر و جاذبههاى بين فردى هستند، پرهيز كنيم.
براى اين كه بيشتر به اهميت ايجاد عوامل جاذبهآفرين در خود پى ببريم، شناسايى نيازهاى خود- كه معمولًا از طريق برقرارى ارتباط پايدار و بر مبناى مودّت و محبّت برطرف مىشود- راهگشاست؛ نيازهايى كه آنها را مىتوان در سه بخش دستهبندى كرد:
۱. نيازهاى مادّى: از ملموسترين نيازهاى انسان، نيازهاى مادّى اوست. اين دسته از نيازها- كه بسيار هم گوناگوناند- زودتر خود را نمايان مىسازند و زندگى اغلب انسانها را سريعتر تحت تأثير خود قرار مىدهند. چه بسيار انسانهايى كه اين نيازها را سرلوحه همه نيازهاى خود مىدانند و تلاششان را براى مرتفع ساختن آن، مصروف مىدارند. شايد بتوان براى اهميت اين نوع نياز، به برخى متون دينى نيز اشاره كرد. رواياتى چون حديث شريف نبوى (ص) كه مىفرمايد: «نزديك است كه سرانجام، فقر به كفر ختم شود»،[۱۲] نماينده خوبى براى اين باور خواهد بود.
۲. نيازهاى معنوى: بهرهمندى از نظريات مشورتى، تجارب و خيرخواهىهاى همنوعان، نياز به دعا و نيز شفاعت آنان از جمله نيازهاى معنوىاى است كه به واسطه برقرارى ارتباط پايدار و صميمى مىتوان به آنها دست يافت. اين دسته از نيازها شايد همانند نيازهاى دسته نخست، برجسته و حياتى به نظر نرسند؛ امّا بىشك مىتوانند در موفّقيت و كاميابىهاى آدمى، نقش مهمترى را نسبت به دسته نخست ايفا كنند؛ زيرا دستگيرىِ فكرى، موجب رشد و بالندگى مىشود و در نتيجه، انسان، ارزشمندتر به شمار خواهد آمد. علاوه بر آن، انسان، با داشتن ويژگىهايى چون: كرامت و عزّت نفس، سازگارى بيشترى با ديگران خواهد داشت.
۳. نيازهاى عاطفى و احساسى: اين دسته از نيازها نيز يكى ديگر از انواع نيازهاى آدمى است. نياز به كسب محبوبيت در جامعه و رهايى از تنهايى، از جمله اين نيازها به شمار مىآيند.
لزوم برقرارى ارتباط پايدار با همنوعان، از منظر پيشوايان دينى نيز مورد توجّه قرار گرفته است. امام صادق (ع) نياز انسان به داشتن دوست و نيز منافع دنيوى و اخروى دوستان را گوشزد مىكند و مىفرمايد:
أَكثِروا مِنَ الأَصدِقاءِ في الدُّنيا فَإِنَّهُم يَنفَعُونَ في الدُّنيا والآخِرَةِ، أَمَّا الدُّنيا فَحَوائِجٌ يَقومونَ بِها، وأَمَّا الآخِرَةَ فَإِنَّ أَهلَ جَهنَّمَ قالوا:
فَما لَنَا مِن شافِعينَ وَ لا صَديقٌ حَميمٌ.[۱۳]
در دنيا، دوستان بسيارى انتخاب كنيد؛ زيرا آنها در دنيا و آخرت به شما نفع مىرسانند؛ امّا نفع دنيوى، نيازهايى است كه آنها برطرف مىكنند، و [نشانه] نفع اخروى آنها اين است كه اهل جهنّم مىگويند [افسوس] كه ما شفاعت كننده و دوست صميمى نداشتيم!
ناتوانى انسان در برقرارى ارتباط پايدار با همنوعان، نتيجهاى جز تنهايى به بار نخواهد آورد. تنهايى- كه معلول ناتوانى در برقرارى ارتباط و آن نيز معلول نداشتن جذابيت است-، آدمى را به بلاياى فراوان روانى و رفتارى، دچار مىسازد. از جمله اين ابتلائات مىتوان به: خجالتى بودن، كمرويى، انزواطلبى، عزّت نفسِ پايين و اعتماد به نفسِ ضعيف، از دست دادن فرصتها و سرانجام، فقر، اشاره كرد. از سويى ديگر، وجود عوامل جاذبهآفرين به دارنده آن، اعتماد به نفس بالا و عزّت نفس و نشاط هديه مىكند و اينها به او كمك مىكند كه نيازمندىهاى خود را راحتتر برطرف سازد و كاميابى و در نتيجه، شادكامى بيشترى از زندگى خود داشته باشد. بديهى است كه برطرف شدن نيازهاى گونهگون، از فوايد عمل به راهكارهاى برقرارى ارتباط پايدار خواهد بود.
نتيجه آن كه، فوايد فراوان برخوردارى از جذّابيتها از يك سو و بلايا و آفات فراوان فقدان اين جاذبهها از سويى ديگر، اهميت و نيز ضرورت بهرهمندى از آنها را به خوبى نمايان مىسازد و هر انسان خردمندى را به سوى تحصيل آن جاذبهها سوق مىدهد و عزمش را براى دستيابى به آن، جزم مىكند.
روشن است كه براى دستيابى به فوايد برخوردارى از جاذبهها، فراگيرى مهارتهاى مربوط به هر يك از آن جاذبهها، آگاهى از مهارتها و چگونگى به كار بستن آنها ضرورى است. براى مثال، فردِ فاقد مهارت اجتماعى بايد در باره فعّاليتهاى ويژهاى همچون شيوه سخنْ آغاز كردن، نشان دادن علاقه خود به ديگرى، احترام گذاشتن به همنوعان و بسيارى امور ديگر- كه در ادامه به آنها اشاره خواهيم كرد- آموزش ببيند و آنها را در عمل، تمرين كند تا به ملكات نفسانى تبديل شود.
نتيجه آن كه شناخت جاذبهها، آگاهى از چگونگى تحصيل آن جاذبهها و تمرين عملى براى هر يك از آنها به منظور فراگيرى آن مهارتها، اقداماتى است كه براى بهرهمندى از آثار و فوايد بسيارش ضرورى است. اين نگاشته، بيشتر به بيان عوامل جاذبهآفرينْ اهتمام ورزيده است؛ گرچه راه تحصيل بيشتر اين مهارتهاى رفتارى، چندان دشوار نيست و تنها با كمى همّت و پشتكار و تمرين مستمر مىتوان آن مهارتها را به دست آورد.
در پايان، لازم است اشاره شود كه ما در اين پژوهش، در صدد تبيين جاذبههاى عمومى با رويكردى كلّى هستيم. اگر با نگاه دقيقتر به اقدامات جاذبهآفرينى كه كليدهاى ارتباطى به شمار مىآيند، بنگريم، خواهيم ديد كه برخى جاذبهها- كه در نگاه كلّى جاذبه بهشمار مىروند- ممكن است براى گروهى خاص جاذبه به شمار نيايند و يا از نظر شرعى و اخلاقى، تحصيل آنها جايز نباشد، و يا برخوردارى از آنها براى گروهى ديگر در اولويت نباشد. از اين رو براى گروهها و اصناف خاص (مانند: جوانان، بانوان و يا كهنسالان)، برخى اقدامات جاذبهآفرين، متفاوتاند و اولويتها تغيير مىكنند. لذا چون تبيين جاذبههاى ارتباطى براى صنوف و افراد خاص، نيازمند پژوهشى مستقل است، در اين اثر، تنها به رويكردِ عمومى آن بسنده مىكنيم.
انواع جذّابيتها[۱۴]
برخى از روانشناسان اجتماعى دريافتهاند كه سه عامل مهم در جاذبه بين فردى وجود دارد. اين عوامل، عبارت اند از: جذابيت جسمانى، مجاورت و مشابهت. آنان بر اين باورند كه جذابيت جسمانى و مجاورت در مراحل آغازين رابطه، تعيينكنندهتر اند، مشابهت، تنها عامل بسيار مهم در حفظ يك رابطه درازمدّت و استمرار بخشيدن به آن رابطه است.[۱۵]
به نظر مىرسد بر اساس آموزههاى دين مبين اسلام، عوامل اين جاذبهها، بيش از سه عامل ياد شدهاند. عواملى كه مىتوان در ايجاد و تقويت جاذبههاى بين فردى از متون دينى استخراج نمود، عبارتاند:
- جذّابيتهاى ظاهرى؛
- مهارتهاى اخلاقى؛
- مهارتهاى رفتارى؛
- همجوارى؛
- ايمان و عمل صالح؛
- تناسبِ جانها؛
- خواست و اراده خدا.
البته عوامل تأثيرگذار در جاذبه ها از منظرى ديگر، به دو بخش «عوامل افزايش دهنده» و «عوامل كاهش دهنده» قابل تقسيم است. امّا از آنجا كه فقدان عوامل مؤثّر در افزايش جاذبه ها، خود، نقش دافعه را ايفا مىكند، از عوامل كاهش دهنده جاذبه ها به شمار مى آيد. بررسى عوامل ايجاد كننده جذّابيت ها، براى دستيابى به آن جاذب ها و رهايى از عوامل كاهنده جذّابيت، كافى است. پس آگاهى به عوامل جاذبه آفرين در حقيقت، آگاهى با عوامل دافعه آفرين نيز خواهد بود.
كتاب حاضر، در چهار فصل تدوين شده است. فصل نخست، به بيان جذّابيتهاى ظاهرى اختصاص دارد. در فصل دوم، مهارتهاى اخلاقى تبيين شده است. در فصل سوم، مهارتهاى رفتارىِ جاذبه آفرين، از نظر خوانندگان محترم خواهد گذشت. و سرانجام در فصل چهارم، چهار عامل ديگر- كه در سطور پيشين ياد شد- به بحث گذاشته شده اند.
[۱] ( ۱). بحار الأنوار: ج ۲ ص ۱۵۴ ح ۴.
[۴] ( ۱). امام صادق: گام برداشتن انسان در راه برطرف كردن يك حاجت از برادر مؤمنش باعث مىشود كه براى او ده حسنه نوشته شود و ده گناه از نامه اعمال او پاك شود و ده درجه بر درجات او افزوده گردد( الكافى: ج ۲ ص ۱۹۶ ح ۱) ..
[۵] ( ۱). پيامبر خدا: هر كس حاجتى از برادر مسلمانش را برآورده كند، براى او اجرى مانند اجر كسى كه حجّ و عمره به جاى آورده، خواهد بود( جامع الصغير: ج ۲ ص ۶۳۷ ح ۸۹۶۰).
[۶] ( ۲). پيامبر خدا: كسى را كه به تو اميد بسته، نااميد مكن؛ زيرا در آن صورت خدا تو را دشمن خواهد داشت و با تو دشمنى خواهد كرد( الأمالى، طوسى: ص ۲۹۹ ح ۴۸۹).
[۷] ( ۳). هيچ كس دست رد به سينه ديگرى نمىزند مگر آن كه سربلندى در پشت سر او و خوارى در مقابل روى او قرار مىگيرد( شرح نهج البلاغة: ج ۲۰ ص ۲۹۰ ح ۳۱۱).
[۸] ( ۴). پيامبر خدا: هيچ نعمت خدا بر بندهاى بزرگ نمىشود مگر آن كه كمك به مردمان در نظر او بزرگ گردد. پس هر كس كمك كردن به مردم را بر عهده نگيرد، نعمت خود را در معرض نابودى قرار داده است( تاريخ بغداد: ج ۵ ص ۳۹۰ ح ۲۹۴۲).
[۹] ( ۵). امام كاظم: هركس برادرش را كه به او پناه آورده، پناه ندهد، در حالى كه به كمك كردن به او توانمند است، رشته دوستى او با خداى عزوجل بريده مىشود( الكافى: ج ۲ ص ۳۶۷ ح ۴).
[۱۰] ( ۶). شرح نهج البلاغة: ج ۳ ص ۸۴ ..
[۱۱] ( ۱). سايت« دانشنامه آزاد ويكى پديا»، واژه« جاذبههاى بين فردى» ..
[۱۲] ( ۱).
كادَ الفَقرُ أَن يَكونَ كُفراً
( الكافى: ج ۲ ص ۳۰۷ ح ۴)..
[۱۳] ( ۱). مصادقة الاخوان: ص ۴۶ ح ۱ ..
[۱۴] ( ۱).nterp ersonal attra ction
[۱۵] ( ۲). سايت« دانشنامه آزاد ويكى پديا»، واژه« جاذبههاى بين فردى» ..